تاريخ : سه شنبه 10 تير 1393برچسب:, | 8:33 بعد از ظهر | نويسنده : mohammad

● مواد لازم:
▪ سینه و ران مرغ (از هر کدام ۳ قطعه)،
▪ یک لیوان آرد سفید،
▪ نصف لیوان شیرخشک نیدو،
▪ ۲عدد تخم مرغ زده شده،
▪ آرد سوخاری به مقدار لازم،
▪ روغن برای سرخ کردن به مقدار لازم.
● طرز تهیه:
۱) ابتدا سینه و ران مرغ را به مدت ۲۰ الی ۲۵ دقیقه بپزید و در حین پخته به آن کمی نمک، فلفل و سیر خرد شده اضافه کنید.
۲) آرد سفید را با پودر شیرخشک مخلوط کرده قطعات مرغ را در آن بغلتانید تا تمام سطح مرغ به آرد آغشته شود.(باید مرغ شما کمی مرطوب باشد تا آرد به آن بچسبد)
۳) قطعات مرغ را ابتدا در تخم مرغ زده شده و سپس در آرد سوخاری بغلتانید تا تمام سطح آن به آرد آغشته شود.
۴) قطعات مرغ را در روغنی که از قبل داغ شده ریخته و با حرارت متوسط سرخ کنید.
۵) مرغ کنتاکی را در ظرف کشیده و اطراف آن را با سیب زمینی سرخ شده و سبزیجات تزئین کنید.
نکته: برای اینکه مرغ شما طعم بهتری داشته باشد پیشنهاد می کنیم از آرد سوخاری آمریکن استفاده کنید که طعم بی نظیری به مرغ شما می دهد.


برچسب‌ها:
تاريخ : سه شنبه 10 تير 1393برچسب:, | 8:27 بعد از ظهر | نويسنده : mohammad

 

 

 

مواد لازم برای ۶ نفر

Lasagne لازانیا (11)

۱-  نوار لازانیا:   ۴۰۰ گرم

۲- سوسیس ریز خرد شده:   ۲۰۰ گرم

۳- ژامبون ریز خرد شده:  ۱۰۰ گرم

۴- قارچ خلال شده:   ۵-۶ عدد متوسط

۵- فلفل دلمه ای ریز خرد شده:   یک عدد کوچک

۶- مخلوط سویا و گوشت چرخ کرده:   روی هم ۱۰۰ گرم

۷- پیاز ریز خرد شده:   یک عدد متوسط

۸- گوجه فرنگی : دو عدد میکس شده

۹- اورگانو ، فلفل سیاه : به مقدار لازم

۱۰- سس گوجه فرنگی :به مقدار لازم

۱۱- پنیر پیتزای رنده شده و ورقه ای: به مقدار لازم

۱۲- سس سفید مخصوص : یک استکان

 

 

 

 

طرز تهیه :
در ظرف نسبتا بزرگی  تا دو سوم آب میریزیم همراه با یک قاشق چایخوری نمک و مقداری روغن مایع میگذاریم بجوشد .  بعد نوار های لازانیا را یکی یکی و به دقت داخل آب در حال جوش قرار دهید  و  بعد از ۸-۱۰ دقیقه آب کش کنید .

نکته : موقع آبکش کردن حتما کمی آب سرد روی آنها باز کنید . تا حرارت داخل نوارهای لازانیا باعث خمیر شدن آن در زمان پخت نشود .

در ظرفی مقداری روغن بریزید بعد به ترتیب این مواد را اضافه کنید :
پیاز ریز خرد شده، ۳-۵ دقیقه بعد سوسیس ریز خرد شده بعد از ۵ دقیقه مخلوط سویا و گوشت چرخ کرده، بعد از اضافه کردن مخلوط سویا و گوشت چرخ کرده به دلیل خاصیت جذب سریع روغن توسط سویا، نیاز دارید تا کمی روغن به تابه اضافه کنید . بعد از تغییر رنگ کامل مواد قارچ را اضافه کنید و خوب هم بزنید تا کمی رنگش عوض شود ( زیاد هم سرخ نشود بهتر است ) و در آخر ژامبون را همراه فلفل دلمه ای ریز خرد شده به مواد اضافه کنید . ۲-۳ دقیقه بعد گوجه فرنگی های میکس شده را به مواد بیفزاید و خوب هم بزنید. در این مرحله میتوانید کمی  فلفل سیاه و اورگانو نیز به مایع لازانیا اضافه کنید . وقتی مواد خوب با هم مخلوط شدند شعله را خاموش کنید و اجازه دهید کمی سرد شوند .

کف و دیواره های یک ظرف ( ترجیحا ) پیرکس را با مقدار خیلی کمی روغن چرب کنید تا نوارهای لازانیا در آخر پخت به راحتی از ظرف جدا شوند . بعد کف ظرف را یک لایه نوار لازانیا پچینید و روی آن را یک لایه خیلی نازک سس گوجه فرنگی بریزید و با مایع لازانیا که اکنون کمی سرد شده است ، بپوشانید ، بعد روی مواد را اورگانو بپاشید ، یک لایه کامل پنیر پیتزا رنده شده بریزید ( طوری که تمام سطح مواد را بپوشاند ) و بعد دوباره یک لایه نوار لازانیا بچینید و  همین مراحل را تکرار کنید تا نوارتان تمام شود ! یا مایع لازانیا و یا فضای ظرف !!

در آخر هم با سس سفید مخصوص * کل سطح لازانیا یا قسمتی از آنرا بپوشانید و یک لایه پنیر پیتزای رنده شده بپاشید و در آخر هم سطح ظرف را با پنیر پیتزای ورقه ای بپوشانید .

طرز تهیه سس سفید مخصوص لازانیا

مواد لازم برای این مقدار :
۱-  آرد سفید : ۱ قاشق غذا خوری سر پر
۲- کره : ۲۵ گرم
۳- نمک ، فلفل سیاه : به مقدار لازم
۴- شیر : یک لیوان

طرز تهیه :

ابتدا آرد را کمی تفت دهید بدون روغن و کره و قبل از اینکه رنگش شروع به تیره شدن کند ، کره را به آن بیفزائید و مدام هم بزنید تا کره نسوزد و به خورد آرد برود . وقتی کره آب شد و رنگ آرد کمی برگشت ، نمک و فلفل را اضافه کنید و خوب هم بزنید تا یک دست شود .

در این مرحله شیر را آرام آرام به ظرف اضافه کنید و تند تند هم بزنید تا مواد ته نگیرند .

تا زمانی مواد را روی حرارت نگه دارید که مایع شما تبدیل به یک سس غلیظ شود .

دلیل استفاده از این سس در پخت لازانیا : جلوگیری از خشک شدن لازانیا هنگام گریل شدن ؛

و همچنین به دلیل داشتن شیر مانع از پخش شدن مواد در اثر حرارت میشود .

ظرف شما آماده قرار گرفتن داخل فر ( یا مایکرو فر )  است :

در صورت استفاده از فر ، نیم ساعت قبل از استفاده فر را با حرارت ۲۲۰ درجه گرم کنید بعد ظرف را در طبقه وسط به مدت نیم ساعت قرار دهید .

در صورت استفاده از ماکروفر ، پایه بلند مخصوص گریل را وسط سینی گردان قرار دهید و ظرف را روی آن بگذارید ، بهتر است از برنامه پخت ترکیبی + گریل استفاده کنید . در این صورت با قدرت ۴۵۰ و زمان ۲۰ دقیقه به نتیجه مطلوب میرسید .

نکته : اگر از این دستور استفاده کردید یا از دستور فر، در یک استکان کوچک تا نصف آب بریزید و زیر چهارپایه گریل بگذاید تا مانع از خشک شدن لازانیا شود .

اگر از دستور گریل خالی استفاده کردید  ۳۰-۴۰ دقیقه زمان لازم است ( بسته به نوع مایکروفر )

در این روش از ترفند استکان آب استفاده نکنید .

** منظور از ظرف نسبتا بزرگی : اندازه ظرف به حدی باشد که نوار های لازانیا به راحتی و بدون نیاز به شکستن در آن جای بگیرند . تا نوار های سالم و بدون ترک خوردگی داشته باشید .

نکته :
سعی کنید مواد را یک دست خرد کنید تا هنگام برش زدن لازانیا به مشکل بر نخورید .

این روش ، روش اصلی و در واقع طریقه پخت لازانیا است . شما میتوانید مواد اصلی را به دلخواه تغییر دهید . مثلا میتوانید به جای سوسیس و کالباس و گوشت چرخ کرده ، از کدو و بادمجان و سویا بدون گوشت چرخ کرده استفاده کنید ( لازانیای سبزیجات )  یا هر چیز دیگری که میل داشتید …

راجع به سویا . برای دست یافتن به طعم بهتر سویا ، پیشنهاد میکنم از دو ساعت قبل سویا را به جای آب معمولی در شیر خیس کنید . این عمل هم باعث از بین رفتن بوی ( به نظر بعضی ها ) بد سویا میشود و هم طعم بهتری به سویا میدهد ؛ و قبل از استفاده سویا را در آبکش بریزید و اجازه دهید کاملا خشک شود .

Lasagne لازانیا

 


برچسب‌ها:
تاريخ : سه شنبه 10 تير 1393برچسب:, | 8:20 بعد از ظهر | نويسنده : mohammad

شب بود و ابر تيره و هنگامه باد

ناگاه برگ زرد ماه از شاخه افتاد!

من ماندم و تاريكي و امواج اوهام

در جنگل ياد!

 

آسيمه سر، در بيشه‌زاران مي‌دويدم.

فريادها بر مي‌كشيدم.

درد عجيبي چنگ‌زن در تار و پودم.

من، ماه خود را،

گم كرده بودم!

 

از پيش من صف‌هاي انبوه درختان مي‌گذشتند

...- « بي ماه من، اينها چه زشتند! ...»

 

-        آيا شما آن ماه زيبا را نديديد؟

-        آيا شما، او را نچيديد؟...

 

ناگاه ديدم فوج اشباح

دست كسي را مي‌كشند از دور، با زور

پيش من آوردند و گفتند:

اهريمن است اين!

                    خودكامه باد!

ديوانه مستي كه نفرين‌ها بر او باد!

 

ماه شما را

اين سنگدل از شاخه چيده‌ست!

او را همه شب تا سحر در بر كشيده‌ست!

آنگاه تا اعماق جنگل پر كشيده‌ست.

 

من دستهايم را به سوي آن سيه‌چنگال بردم

شايد گلويش را فشردم!

چيزي دگر يادم نمي‌آيد ازين بيش

از خشم، يا افسوس، كم‌كم رفتم از خويش!

 

دربيشه‌زار يادها، تنهاي تنها

افتاده بودم، باد در دست!

در آسمان صبحدم، ماه،

مي‌رفت سرمست


برچسب‌ها:
تاريخ : سه شنبه 10 تير 1393برچسب:, | 8:18 بعد از ظهر | نويسنده : mohammad

http://up.najiforum.ir/uploads/136989263938521.jpg

مادرم

در نگاهت خستگي معنا نداشت

 وسعت پاك تو را دريا نداشت

آه اي جاري‌تر از خورشيد خوب

كاشكي هرگز نمي‌كردي غروب

 


برچسب‌ها:
تاريخ : سه شنبه 10 تير 1393برچسب:, | 8:10 بعد از ظهر | نويسنده : mohammad

قلب من با تیغ کسانی زخم برداشت

که از ان ها انتظار محبت داشتم

نه فراموش

47626682493047677193.jpg

ی!!


برچسب‌ها:
تاريخ : سه شنبه 10 تير 1393برچسب:, | 2:3 بعد از ظهر | نويسنده : mohammad

مرد ثروتمندی که مباشر خود را برای سرکشی اوضاع فرستاده بود ، پس از مراجعه مباشر ، از او پرسید :
- از خانه چه خبر ؟
مباشر : خبر خوشی ندارم قربان ! سگ شما مرد !!!
- سگ بیچاره ! ولی چرا ؟؟؟ چه چیز باعث مرگ او شد ؟
مباشر : پرخوری قربان !
- پرخوری ؟ مگه چه غذایی به او دادید که تا این اندازه دوست داشت ؟
مباشر : گوشت اسب قربان و همین باعث مرگش شد !
- این همه گوشت اسب از کجا آوردید ؟
مباشر : همه اسب‌های پدرتان مردند قربان !!!

 

.- چه گفتی ؟ همه آنها مردند ؟
مباشر : بله قربان !!! همه آنها از کار زیادی مردند !
- برای چه این قدر کار کردند ؟
مباشر : برای اینکه آب بیاورند قربان !!!
- گفتی آب ؟ آب برای چه ؟
مباشر : برای اینکه آتش را خاموش کنند قربان !!!
- کدام آتش را ؟
مباشر : آه قربان ! خانه پدر شما سوخت و خاکستر شد !!!

 

- پس خانه پدرم سوخت ؟؟؟ علت آتش سوزی چه بود ؟
مباشر : فکر میکنم که شعله های شمع باعث این کار شد قربان !
- گفتی شمع ؟ کدام شمع ؟
مباشر : شمع هایی که برای تشییع جنازه مادرتان استفاده شد قربان !!!
- مادرم هم مرد ؟
مباشر : بله قربان !!! زن بیچاره پس از وقوع آن حادثه سرش را زمین گذاشت و دیگر بلند نشد قربان !!!
- کدام حادثه ؟
مباشر : حادثه مرگ پدرتان قربان !
- پدرم هم مرد ؟
مباشر : بله قربان ! مرد بیچاره همین که آن خبر را شنید زندگی را بدرود گفت !
- کدام خبر را ؟
مباشر : خبرهای بد قربان ! بانک شما ورشکست شد و اعتبار شما از بین رفت و حالا بیش از یک سنت هم در این دنیا اعتبار ندارید !


برچسب‌ها:
تاريخ : سه شنبه 10 تير 1393برچسب:, | 1:29 بعد از ظهر | نويسنده : mohammad

طرز تهیه فلافل خوزستانی
مواد لازم:
نخود خیس شده =250 گرم
پیاز =یك عدد بزرگ
سیر= 3 حبه
رب گوجه فرنگی =یك قاشق مربا خوری
سیب زمینی آب پز =1 عدد كوچك
ادویه كار ی=2 قاشق چایخوری
فلفل و نمك و زردچوبه= به میزان دلخواه
طرز تهیه:
ابتدا نخود را به همراه پیاز و سیر چرخ كرده (نخود چرخ شده باید كمی زبر باشد)سپس سیب زمینی رنده شده و رب گوجه و تمام مواد باقیمانده را به مایه نخود اضافه نموده و خوب ورز میدهیم . لازم بذكر است قبل از سرخ كردن فلافل مقداری كمی آب اضافه كرده تا مایه نسبتاٌ نرمتر شود با این كار فلافل ترد خواهد شد.
نكات مهم :
1- هیچوقت به مایه فلافل تخم مرغ اضافه نكنید زیرا طعم واقعی فلافل را از بین میبرد و مانند كتلت خواهد شد .
2- برای خوشمزه تر شدن فلافل از فلفل به میزان بیشتری استفاده شود .
3- میتوان بجای رب گوجه از یك عدد گوجه فرنگی رنده شده استفاده كرد .
4- برای سرخ كردن از ظرف كوچك و گود استفاده شود برای صرفه جویی در روغن و سرعت پخت و شعله اگر كم باشد فلافل شما نیز مغز پخت خواهد شد .
..............................................
طرز تهیه فلافل بندری
تخم مرغ 1 عدد- سیب زمینی 1 عدد- نخود یک فنجان- فلفل یک چهارم قاشق سوپخوری- فلفل قرمز قدری
48 ساعت نخود را در آب خیس کنید، البته مرتب آب آن را عوض کنید تا لیز نشود. بعد آن را با سیب زمینی چرخ کرده و نمک و فلفل قرمز را به آن اضافه کرده خوب مخلوط کنید. بعد از آن تخم مرغ را به آن اضافه کرده و باز هم مخلوط کنید تا به شکل خمیر درآید و بعد آن را به صورت گرد گرد در آورده و در روغن سرخ کنید. 
طرز تهیه فلافل(به صورت دیگر) 
مواد لازم: 
نخود ۵۰۰ گرم
تخم مرغ ۳ تا ۴ عدد
گشنیز ۲۵۰ گرم
زیره ی كوبیده ۱ قاشق سوپخوری
فلفل قرمز كوبیده ۱ قاشق چایخوری
آرد گندم ۳ تا ۴ قاشق سوپخوری
آبلیمو ۲ تا ۳ قاشق سوپخوری
روغن مایع برای سرخ كردن به مقدار لازم
نمك به قدر كافی
طرز تهیه:
نخود را بپزید. (بهتر است نخود را قبلاً خیس كنید تا زودتر بپزد، در هر حال نخود باید كاملاً پخته شود و آبش به خورد آن برود). سپس آن را در حالی كه هنوز گرم است چرخ كنید تا كاملاً مانند پوره نرم و لطیف شود. گشنیز را تمیز كرده و بشویید و در صافی بریزید. وقتی آب گشنیز كشیده شد آن را ریز خرد كنید. تخم مرغ ها را با زیره و كمی نمك و فلفل قرمز یا فلفل سیاه (در صورت استفاده از فلفل سیاه یك قاشق چایخوری زعفران هم در كمی آب جوش حل كرده به كار ببرید). داخل پوره نخود بریزید و مایه را خوب مخلوط كنید.
بعد گشنیز را ریخته، به هم بزنید تا مواد مخلوط شوند. مقداری روغن مایع را در تابه ی مناسبی بریزید و آن را داغ كنید تا حدی كه دود نكند. از مایه ی تهیه شده گلوله هایی به اندازه ی یك تخم مرغ بردارید و آنها را در آرد غلطانیده و همه را با دست صاف و گرد كنید. باید دقت كنید كه سطح گلوله ها كاملاً صاف شود. سپس آنها را در روغن بیندازید. حرارت را كمی ملایم كنید. وقتی یك طرف طلایی شد آنها را برگردانید تا طرف دیگرشان هم طلایی شود.
.....................................

طرز تهیه فلافل لبنانی

380 گرم باقلای خشک
۳۸۰ گرم نخود
۲ حبه درشت سیر کوبیده
یک عدد درشت پیاز( ریز خرد شده)
۴ عدد بزرگ پیازچه( ریز خرد شده)
یک عدد( ریز خرد شود) فلفل سبز قلمی تند
یک قاشق غذاخوری بیکینگ پودر
۳ قاشق غذاخوری آرد
یک فنجان جعفری خرد شده
یک قاشق مرباخوری پودر تخم گشنیز
۵/۱ قاشق مرباخوری پودر زیره سبز
به اندازه لازم نمک و فلفل
به اندازه لازم روغن برای سرخ کردن فلافل
طرز تهیه: 
باقلا و نخود را از قبل خیس می کنیم. باقلا و نخودهای خیس خورده را پوست می کنیم و با گوشت کوب یا خردکن برقی به طور کامل خرد می کنیم. سپس سیر، پیاز، پیازچه و بقیه مواد را اضافه کرده و دوباره له می کنیم تا نرم شود و می گذاریم یک ساعت بماند. 
در آخر گلوله هایی به اندازه گردو از مخلوط این مواد بر می داریم و به صورت شامی های گردی در می آوریم. آن گاه در یک سینی می چینیم و می گذاریم یک ربع دیگر بماند. سپس در روغن فراوان سرخ می کنیم تا طلایی شود. 
توجه:
- باقلا و نخود از شب قبل خیس شود. 
- در تهیه این غذا می توان فقط از نخود استفاده کرد که در این صورت مقدار نخود دو برابر می شود.
...............................................
فلافل عربی
نخود خیس شده ۵۰۰ گرم
سیر ۴ حبه
آرد نخودچی۲ ق غ
نمک ،فلفل ، ادویه ی دلخواه به میزان لازم
دستور پخت

من نخود رو ۴۸ ساعت تو آب گذاشتم تا خیس بخوره البته روز دوم گذاشتمش تو یخچال و آبشو هم عوض کردم چون بوی بدی میدهبعد وقتی که آبش رفت ۲-۳ بار چرخ میکنیم من ۲ بار چرخش کردم به همراه چند حبه سیر مقدارش به خودتون بستگی داره . آخرشم واسه نیم کیلو نخود ۲-۳ قاشق آرد زدم و نمک و کاری و زنجبیل و فلفل قرمز هر قدر که دوست دارید.
بعد تو یه ظرف روغن ریختم در حدی که روی فلافلا رو بگیره.
وقتی روغن حسابی داغ شد (چون قالب مخصوص فلافل نداشتم) به اندازه ی یه قاشق از مواد برداشتم و یه دایره ی کوچواو ی تخت درست کردم و تو روغن انداختم .


برچسب‌ها:
تاريخ : سه شنبه 10 تير 1393برچسب:, | 12:59 قبل از ظهر | نويسنده : mohammad

مواد اولیه 

1.دو عدد تخم مرغ 

2.روغن 

3.نمک به میزان لازم 

4.یک عدد مایتابه بعد از این که دستامونو شستیم اجاق گاز رو روشن میکنیم بعد مایتابه را روی اجاق گاز قرار میدهیم و درون ان روغن میریزیم روغن که داغ شد تخم مرغ را به لبه ی اجاق یا هر جایی که کتیف تر است میشکنیم و درون مایتابه میریزیمخنده و نمک را اضافه میکنیم 

نوش جان شور شد به من هیچ ارتباطی نداره خودت نمک زیاد ریختی چشمک


برچسب‌ها:
تاريخ : دو شنبه 9 تير 1393برچسب:, | 9:21 بعد از ظهر | نويسنده : mohammad

 

داستان زیبای شاخه گل خشکیده ،یکی از بینظیر ترین داستانهای عاشقانه میباشد، پیشنهاد میشود این داستان را بخوانید و از آن لذت ببرید!

 

” قد بالای ۱۸۰، وزن متناسب ، زیبا ، جذاب و …

 

این شرایط و خیلی از موارد نظیر آنها ، توقعات من برای انتخاب همسر آینده ام بودند.

توقعاتی که بی کم و کاست همه ی آنها را حق مسلم خودم میدانستم .

 

چرا که خودم هم از زیبائی چیزی کم نداشتم و میخواستم به اصطلاح همسر آینده ام لا اقل از لحاظ ظاهری همپایه خودم باشد . تصویری خیالی از آن مرد رویاهایم در گوشه ای از ذهنم حک کرده بودم ، همچون عکسی همه جا همراهم بود .

 

تا اینکه دیدار محسن ، برادر مرجان ، یکی از دوستان صمیمی ام به تصویر خیالم جان داد و آن را از قاب ذهنم بیرون کشید.

 

از این بهتر نمیشد. محسن همانی بود که میخواستم ( البته با کمی اغماض!) ولی خودش

بود . همان قدر زیبا ،با وقار ، قد بلند ، با شخصیت و …

 

در همان نگاه اول چنان مجذوبش شدم که انگار سالها عاشقش بوده ام و وقتی فردای آن روز

مرجان قصه ی دلدادگی محسن به من را تعریف کرد ، فهمیدم که این عشق یکطرفه نیست.

وای که آن روز ها چقدر دنیا زیباتر شده بود . رویاهایم به حقیقت پیوسته بود و دنیای واقعی در نظرم خیال انگیز مینمود.

 

به اندازه یی که گاهی وقت ها میترسیدم نکند همه ی اینها خواب باشد .

 

اما محسن از من مشتاق تر بود و به قدری در وصال مان عجله داشت که میخواست قبل از

رفتن به سربازی به خواستگاری ام بیاید و با هم نامزد بشویم.

 

ولی پدرم با این تعجیل مخالفت کرد و موضوع به بعد از اتمام دوران خدمت محسن موکول شد.

 

محسن که به سربازی رفت ، پیوندمان محکم تر شد . چرا که داغ دوری ، آتش عشق را در

وجودمان شعله ورتر کرده بود و اگر قبل از آن هفته یی یک بار با هم تماس داشتیم ، حالا هر

روز محسن به من تلفن میکرد و مرتب برایم نامه مینوشت.

 

هر بار که به مرخصی می آمد آن قدر برایم سوغاتی می آورد که حتی مرجان هم حسودی

اش میشد !

 

اما درست زمانی که چند روزی به پایان خدمت محسن نمانده بود و من از نزدیکی وصال مان در پوست خود نمیگنجیدم ، ناگهان حادثه یی ناگوار همه چیز را به هم ریخت .

 

انفجار یک مین باز مانده از جنگ منجر به قطع یکی از پاهای محسن شد

 

این خبر تلخ را مرجان برایم آورد همان کسی که اولین بار پیام آور عشق محسن بود .

 

باورم نمیشد روزهای خوشی ام به این زودی به پایان رسیده باشند .چقدر زود آشیان آرزوهایم  ویران شده بود و از همه مهمتر سوالاتی بود که مرا در برزخی وحشتناک گرفتار کرده بود . آیا من از شنیدن خبر معلولیت محسن برای خودش ناراحت بودم یا اینکه . . .

 

آیا محسن معلول ، هنوز هم میتوانست مرد رویاهایم باشد ؟ آیا او هنوز هم در حد و اندازه

های من بود ؟!

 

منی که آن قدر ظاهر زیبای شوهر آینده ام برایم اهمیت داشت !!

 

محسن را که آوردند هنوز پاسخ سوالاتم را نیافته بودم و با خودم در کشمکش بودم .

 

برای همین تا مدتها به ملاقاتش نرفتم تا اینکه مرجان به سراغم آمد .

 

آن روز مرجان در میان اشک و آه ، از بی وفایی من نالید و از غم محسن گفت . از اینکه او

بیشتر از معلولیتش ، ناراحت این است که چرا من ، به ملاقاتش نرفته ام .

 

مرجان از عشق محسن گفت از اینکه با وجود بی وفائی من ، هنوز هم دیوانه وار دوستم دارد و

 

از هر کسی که به ملاقاتش می رود سراغم را میگیرد.

 

هنگام خداحافظی ، مرجان بسته یی کادو پیچی شده جلویم گرفت و گفت:

 

این آخرین هدیه یی است که محسن قبل از مجروحیتش برایت تهیه کرده بود . دقیقا نمیدونم

توش چیه اما هر چی هست ، محسن برای تهیه ی اون ، به منطقه ی مین گذاری شده رفته

بود و . . . این هم که می بینی روی کادوش خون ریخته ، برای اینه که موقع زخمی شدن ، کادو دستش بوده و به خاطر علاقه ی به تو ، حاضر نشده بود اون رو از خودش دور کنه .

 

بعد نامه یی به من داد و گفت :

 

این نامه رو محسن امروز برای تو نوشت و گفت که بهت بگم :

 

( نامه و هدیه رو با هم باز کنی )

 

مرجان رفت و ساعت ها آن کادوی خونین در دستم بود و مثل یک مجسمه به آن خیره مانده

بودم اما جرات باز کردنش را نداشتم .

 

خون خشکیده ی روی آن بر سرم فریاد میزد و عشق محسن را به رخم میکشید و به طرز فکر

پوچم ، میخندید.

 

مدتی بعد یک روز که از دانشگاه بر میگشتم وقتی به مقابل خانه مان رسیدم ، طنین صدای

آشنائی که از پشت سرم می آمد ، سر جایم میخکوبم کرد .

 

_ سلام مژگان . . .

 

خودش بود . محسن ، اما من جرات دیدنش را نداشتم .

مخصوصا حالا که با بی وفائی به ملاقاتش نرفته بودم .

چطور میتوانستم به صورتش نگاه کنم !

مدتی به همین منوال گذشت تا اینکه دوباره صدایم کرد

و این بار شنیدن صدایش لرزه بر اندامم انداخت .

_ منم محسن ، نمی خوای جواب سلامم رو بدی ؟

در حالی که به نفس نفس افتاده بودم بدون اینکه به طرفش برگردم گفتم

 

_ س . . . . سلام . . .

_ چرا صدات میلرزه ؟ چرا بر نمی گردی ! نکنه یکی از پاهای تو هم قطع شده که نمیتونی این کار رو بکنی ؟

 

یا اینکه نکنه اونقدر از چشات افتادم که حتی نمی خوای نگام کنی ! . . .

 

این حرفها مثل پتک روی سرم فرود می آمدند . طوری که به زور خودم را سر پا نگه داشته

بودم .

 

حرفهایش که تمام شد . مدتی به سکوت گذشت و من هنوز پشت به او داشتم .

 

تا وقتی که از چلق و چلق عصایش فهمیدم که دارد میرود .

 

آرام به طرفش برگشتم و او را دیدم ، با یک پا و دو عصای زیر بغلی . . . کمی به رفتنش نگاه

کردم ، ناگهان به طرفم برگشت و نگاهمان به هم گره خود .

 

وای ! که چقدر دوست داشتم زمین دهان باز میکرد و مرا می بلعید تا مجبور نباشم آن نگاه

سنگین را تحمل کنم .

 

نگاهی که کم مانده بود ستون فقراتم را بشکند !

 

چرایش را نمیدانم . اما انگار محکوم به تحمل آن شرایط شده بودم که حتی نمیتوانستم چشمهایم را ببندم .

 

مدتی گذشت تا اینکه محسن لبخندی زد و رفت . . .

 

حس عجیبی از لبخند محسن برخاسته بود . سوار بر امواج نوری ، به دورن چشمهایم رخنه

کرد و از آنجا در قلبم پیچید و همچون خون ، از طریق رگهایم به همه جای بدنم سرایت کرد .

 

داخل خانه که شدم با قدمهای لرزان ، هر طور که بود خودم را به اتاقم رساندم و روی تختم ولو شدم . تمام بدنم خیس عرق شده بود . دستهایم می لرزید و چشمهایم سیاهی میرفت . اما

 

قلبم . . .

قلبم با تپش میگفت که این بار او میخواهد به مغزم یاری برساند و آن در حل معمائی که از

حلش عاجز بودم کمک کند .

 

بله ، من هنوز محسن را دوست داشتم و هنوز خانه ی قلبم از گرمای محبتش لبریز بود که

چنین با دیدن محسن ، به تپش افتاده بود و بی قراری میکرد.

 

ناخودآگاه به سراغ کادو رفتم و آن را گشودم . داخل آن چیزی نبود غیر از یک شاخه گلی

خشکیده که بوی عشق میداد .

 

به یاد نامه ی محسن افتادم و آن را هم گشودم .

 

( سلام مژگان ، میدانم الان که داری نامه را میخوانی من از چشمت افتاده ام ، اما دوست دارم چیز هائی در مورد آن شاخه گل خشکیده برایت بنویسم . تا بدانی زمانی که زیبائی آن گل مرا به هوس انداخت تا آن را برایت بچینم ، میدانستم گل در منطقه خطرناکی روییده ، اما چون تو را خیلی دوست داشتم و میخواستم قشنگترین چیز ها برای تو باشد . جلو رفتم و . . .

بعد از مجروحیتم که تو به ملاقاتم نیامدی ، فکر کردم از دست دادن یک پا ، ارزش کندن آن گل را نداشته .

 

اما حالا که درام این نامه را می نویسم به این نتیجه رسیده ام که من با دیدن آن گل ، نه فقط به خاطر تو ، که درواقع به خاطر عشق خطر کردم و جلو رفتم ، عشق ارزش از دست دادن جان را دارد ، چه برسد به یک پا و … )

 

گریه امانم نداد تا بقیه ی نامه را بخوانم . اما همین چند جمله محسن کافی بود ، تا به تفاوت درک عشق ، بین خودم و محسن پی ببرم و بفهمم که مقام عشق در نظر او چقدر والا است و در نظر من چقدر پست ….

 

چند روزی گذشت تا اینکه بر شرمم فایق آمدم . به ملاقات محسن رفتم و گفتم که ارزش

عشق او برای من آن قدر زیاد است که از دست دادن یک پایش در برابر آن چیزی نیست و از او خواستم که مرا ببخشد.

 

اکنون سالها ست که محسن مرا بخشیده و ما درکنار یکدیگر زندگی شیرینی را تجربه میکنیم.

 

ما ، هنوز آن کادوی خونین و آن شاخه گل خشکیده را به نشانه ی عشق مان نگه داشته

ایم..! “


برچسب‌ها:
تاريخ : دو شنبه 9 تير 1393برچسب:*, | 8:26 بعد از ظهر | نويسنده : mohammad

تو اگر میدانستی چه زجری دارد

     خنجر از دست عزیزان خوردن

از من خسته نمی پرسیدی

      آه ای مرد چرا تنهایی


برچسب‌ها:
صفحه قبل 1 ... 13 14 15 16 17 ... 18 صفحه بعد